۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

parsaanimation

حکایت:پشیمانی

چهار دوست در یک روز تعطیلی در خانه ای دور هم جمع شده بودند و داشتند ورق بازی

می کردند. در اوج بازی ناگهان برق قطع شد چند دقیقه ای منتظر وصل شدن برق شدند و چون

برق نیامد . شروع به شکایت کردند. یکی از آن ها اداره ی برق را مقصر می دانست . دیگری

دولت را و سومی به بر قکاری که محله را سیم کشی کرده بود ،بد و بی راه می گفت. پسر

صاحب خانه هم به پدرش به خاطر این که در آن محله خانه خریده بود ،ناسزا می گفت. در این

هنگام پسر کو چک تر صاحب خانه که در کناری نشسته بود و بازی تماشا می کرد ، بدون این که

کسی متوجه شود آهسته آهسته خود را به آشپز خانه رساند . او فندکی را که در آن جا بود روشن

کرد و به اتاق پذیرایی رفت و چراغ شارژی را از آن جا برداشت و روشن کرد و آن را به اتاق

آورد و در میان نگاه های بهت زده ی آن چهار نفر گفت:« مشکل حل شد ،به بازی تون ادامه

بدید.»

مسئله اصلی این جاست:«آیا خود ما جزئی از مشکل هستیم ،یا جزئی از راه حل؟»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر


درباره من

Bandarabbas, Hormozegan, Iran
علوم و روش آموزش آن به کودکان و نوجوانان و طراحی و تصویر سازی