۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

parsaanimation101

parsaanimation-10 1

یک شاعر حساس نروژی به نام رالف جکو بسن شعر زیبایی به نام «فرشته نگهبان» سروده که ارزش زمزمه با لحن آرام و عشق آمیز را دارد:
من همان مرغ زیبای گویایم که هر بامداد بر لب پنجره تو ظاهر می شوم.و همان مونسی هستم که نمی توانی مرا بشناسی .
شکوفه ای هستم که جهان تاریک را روشن می کنم.
من همان برق جهانم ،خورشید تابانم که بر ذهن تو می تابم ،همان صخره غلتانم که بر فکر تو می آیم ،افتان و خیزان و ناگهان در زمانی نا شناخته و مکانی دور افتاده پیام شادی می آورم.
من همان عاشق ازلیم،همان نی ام بر لبان نا پیدایی که حدیث عشق را بر تو می دمد،و با تو می خرامد ،به هر جا که می روی .
من همان گوش شنوایم بر روی قلب حساس تو که ضربان و نوسان آن را می شناسد اما تو نمی توانی بشناسی.
چشم دل باز کن و مرا بشناس.
من بازوی سوم توام ،سایه دوم توام،همان سایه سفیدی که همه جا با تو همراهم و هر گز تو را فراموش نمی کنم،اما قلب کوچک تو بر روی من باز نیست.
چشم دل باز کن و مرا بشناس .
فرخنده پارسا .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر


بايگانی وبلاگ

درباره من

Bandarabbas, Hormozegan, Iran
علوم و روش آموزش آن به کودکان و نوجوانان و طراحی و تصویر سازی