گدا و تور گنیف :
تور گنیف ،نویسنده روسی در غروب یک روز سرد به خانه باز
می گشت. که در راه گدایی از او تقاضای پول کرد
تورگنیف همه ی جیب هایش را گشت ولی هیچ پولی نیافت.
سپس دست های سرد گدا را به طرفش دراز شده
بود با دست های خودش گرم کرد. و گفت:«مرا ببخش برادر
چیزی ندارم که به تو بدهم.»
گدا گفت:«دادید، آقا به من گفتید «برادر» و دست هایم را هم گرم
کردید.»
از نوشته های کتیبه های مقدس:
اگر اموالت را بین فقرا تقسیم کنی، بدنت را در آتش ها قر بانی کنی
،اما محبت نداشته باشی ،هیچ نیستی!.
انسان ها مرا فقط با محبت می توانند ببینند و فقط با محبت می توانند
به من برسند.
دنیا مانند یک باغ است .
و خداوند باغبان آن است.
و بی آن که چیزی را فراموش کند همه ی باغ را آبیاری می کند.
تقدیم به مادران و پدران با محبت - فرخنده پارسا
تاریخچه اتم 1-5
۲۲ ساعت قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر