۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

parsaslide74


حکایت ماهیگیر عجیب:
روزی ماهیگیری قلاب و سبد ماهی اش را با خودش برداشت و رفت تا از رودخانه ماهی بگیرد.
در قسمتی از رودخانه که او به ماهیگیری مشغول شد،حتی خوش شانس ترین ماهیگیر ها هم
نتوانسته بودند یک ماهی صید کنند. مرد با گفتن«یا شانس» قلابش را در آب انداخت .بعد از
مدت کوتاهی ماهی بزرگی به قلابش افتاد، اما او ماهی را از قلاب جدا کرد و در حالی که
می گفت:«نشد.» ماهی را در آب انداخت .مدتی نگذشته بود که ماهی بزرگ تری گرفت اما دوباره
گفت:«نشد»و ماهی را در رودخانه رها کرد. در حالی که ما هیگیران دیگری که در اطرافش بودند
با تعجب به اونگاه می کردندو او را مسخره می کردند که چون او ماهی های بزرگ را نپسندیده
است.این ماهی کوچک را هم بر نمی دارد و فورأ آن را به آب می اندازد. اما او ماهی را از قلاب
جدا کرد و در حالی که می گفت:«به به» آن را در سبدش گذاشت. یکی از ما هیگیرانی که از کار
های آن ما هیگیر تعجب کرده بود، طاقت نیاورد و از او پرسید:«دوست من ماهی های بزرگی رو
که گرفته بودی ، دوباره به آب انداختی، اما این ماهی کو چولو رو با خوشحالی توی سبدت گذاشتی
، می تونم بپرسم دلیل این کارت چیه؟» ماهیگیر در حالی که لبخند می زد جواب داد«درسته،اون
ما هی ها خیلی بزرگ بودن ولی سبد من کوچیکه . من باید ماهی هایی صید کنم که اندازه سبدم
باشن و تو سبدم جا بگیرن» همانطور که پدرانمان گفته اند:«باید پا ها یمان را به اندازه گلیممان
دراز کنیم.» و سبد های خودمان را خوب بشناسیم. این سبد می تواند میزان در آمد مان باشد،
می تواند سطح آگاهی و دانشمان باشدو می تواند جسارت و شجا عتمان باشد . انسان هر چه
احساس کند به چیز هایی بیشتر ی نیاز دارد، بیشتر فقیر و محتاج است. بنابراین همیشه احساس
می کند که فردی ناقص است و هیچ چیزی خواسته اش را بر آورد ه نمی کند. پس باید به کم
قناعت کرد تا بتوان احساس خوش بختی کرد. هرچه انسان به چیز های کمتری نیاز داشته باشد ،
همان قدر ثرو تمندتر و خوش بخت تر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر


بايگانی وبلاگ

درباره من

Bandarabbas, Hormozegan, Iran
علوم و روش آموزش آن به کودکان و نوجوانان و طراحی و تصویر سازی